تحول بنیادین علوم انسانی اسلامی، نیازمند بازخوانی مفاهیم دینی است
محفل: تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، بازسازی اصول و ساختارهای علمی برمبنای آموزه های دینی است. این تحول نیازمند نگاهی نو به مفاهیم دینی برای پاسخگویی به چالش های دنیای معاصر است.
به گزارش محفل به نقل از مهر، تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، بازسازی اصول و ساختارهای علمی برمبنای آموزه های دینی است. این تحول نیازمند نگاهی نو به مفاهیم دینی برای پاسخگویی به چالش های دنیای معاصر است. از زمان مواجهه با علوم غربی، سوال اساسی این بوده که آیا می توان علوم انسانی را با اسلام تلفیق کرد یا باید یک سیستم علمی جدید برمبنای قرآن و سنت ایجاد کرد؟ چالش اصلی، بازخوانی مفاهیم دینی به شکلی است که هم به اصالت ها احترام بگذارد و هم به نیازهای امروز پاسخ دهد. مفاهیم کلیدی مانند انسان، عقل، عدالت و غیره باید تفسیر جدیدی شوند. این بازخوانی باید انتقادی و مبتنی بر نیازهای جامعه اسلامی باشد تا علوم انسانی اسلامی ارتقا یابد و تمدن جدیدی شکل گیرد. این تحول نباید فقط تطبیق منابع اسلامی با علوم غربی باشد، بلکه باید به حوزه های فکری جدید وارد شود و راهکارهای نو عرضه نماید. هدف، گسست از علوم انسانی غربی و ایجاد پیشرفت برمبنای هویت دینی است. بازخوانی مفاهیم دینی پیش شرط این تحول است و به علوم انسانی اسلامی هویت و توان پاسخگویی می بخشد. در نهایت، تحول بنیادین باید بر مبانی دینی استوار باشد تا مسایل پیچیده جوامع اسلامی حل شوند. محمدمهدی جهان پرور نویسنده و پژوهشگر در مقاله ای که بصورت اختصاصی در اختیار خبرنگار مهر قرار داده است به این مهم پرداخت:
تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، به مفهوم بازسازی و تجدید نظر در اصول و ساختارهای علمی است که بر پایه های معرفت شناختی، انسان شناختی، و اجتماعی مبتنی بر آموزه های دینی استوار باشد. این تحول، نیازمند یک نگاه نو به مفاهیم بنیادین دینی است که برای تبیین و تشکیل به نگرشهای علمی جدید در عرصه های مختلف علوم انسانی کاربرد داشته باشد. در دنیای معاصر، باتوجه به پیشرفتهای علمی و فلسفی در سطح جهانی، علوم انسانی اسلامی در موقعیت جدیدی قرار دارد که الزاماً مستلزم بازخوانی عمیق مفاهیم دینی و انطباق آنها با چالشها و تحولات زمانه است. از زمان شروع مواجهه جهان اسلام با علوم غربی در دوران مدرن، همیشه این پرسش اساسی مطرح بوده است که آیا می توان علوم انسانی را با اصول و مبانی اسلامی تلفیق کرد و یا باید به بازسازی و ایجاد یک سیستم علمی و فلسفی جدید، مبتنی بر قرآن، سنت نبوی و آموزه های دوده (ع) پرداخت؟ این مسئله نه فقط در سطح نظری بلکه در حوزه عملی و اجتماعی نیز اهمیت دارد، برای اینکه علوم انسانی اسلامی باید توان پاسخگویی به نیازهای فکری، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع اسلامی را داشته باشد. در این بین، یکی از بزرگترین چالشها، ناتوانی در بازخوانی و بازسازی مفاهیم دینی به شکلی است که همزمان با احترام به اصالت های دینی، بتواند در مقابل چالشهای نوین و پیچیدگی های علمی و اجتماعی دنیای معاصر مؤثر واقع شود.
از طرفی مفاهیم کلیدی مانند انسان، عقل، آزادی، عدالت، اخلاق، معرفت، سعادت، تاریخ و جامعه که در دنیای اسلامی به عنوان ارکان بنیادین تفکر دینی مطرح هستند، همگی نیاز به تفسیر جدید و بررسی عمیق دارند تا بطور کارآمد در قالب علوم انسانی اسلامی گنجانده شوند. همین طور مفاهیم دینی باید از فیلتر رویکرد انتقادی و برمبنای الزامات و نیازهای جامعه اسلامی معاصر در دو سطح مورد بازخوانی قرار گیرند، نخست در سطح معرفت شناختی و خصوصاً درک ماهیت دین و فلسفه علم در جهان اسلام، و دوم در سطح کاربردی، بمنظور پیوند مفاهیم دینی با مسائلی که انسان امروز با آن روبرو است. به همین دلیل با بازخوانی مفاهیم دینی دراین خصوص ها، نه فقط فرصتی برای ارتقا و بروزرسانی علوم انسانی اسلامی فراهم می شود، بلکه امکان ساخت یک تمدن جدید اسلامی مبتنی بر آموزه های دینی بطور مؤثر فراهم می گردد. ناگفته نماند که تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، تنها با بهره گیری از منابع اسلامی و تطبیق آنها بر علوم انسانی غربی حاصل نمی گردد، بلکه باید بطور جدی وارد حوزه های جدید فکری و فلسفی گردد که در آن مفاهیم علمی از دین و عقلانیت اسلامی گرفته، و بتوانند راهکار هایی نو برای مسایل پیچیده معاصر عرضه کنند.
این تحول باید در نهایت به شکلی باشد که نه فقط گسست از علوم انسانی غربی را ممکن کند، بلکه با تأکید بر هویت دینی و فرهنگی جوامع اسلامی، زمینه های پیشرفت علمی، اجتماعی و اقتصادی آنها را نیز فراهم آورد. از ین جهت، مسأله ی بازخوانی مفاهیم دینی و تجدید نظر در آنها به عنوان یک پیش شرط ضروری برای تحقق تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، به عنوان یکی از با اهمیت ترین نیازهای فکری و معرفتی در جهان اسلام مطرح است و تنها در سایه این بازخوانی است که می توان علوم انسانی اسلامی را بطور جدی از جنبه نظری و عملی در راستای هویت بخشی و پاسخگویی به چالشهای جامعه اسلامی حرکت داد. بدین سبب تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی به مفهوم بازبینی و بازسازی اصول و ساختارهای علمی باید برمبنای مبانی دینی اسلام استوار باشد تا بتواند پاسخگوی مسایل پیچیده و نوین جوامع اسلامی در دنیای فعلی باشد.
انسان شناسی اسلامی و نقش آن در تحول علوم انسانی
مفهوم انسان در علوم انسانی اسلامی با آن چه در غرب از انسان به عنوان موجودی مستقل و مادی می شناسند، تفاوت هایی بنیادین دارد. در اسلام، انسان موجودی الهی است که هدف از آفرینش آن، رسیدن به کمالات معنوی و دستیابی به مقام خلافت اللهی در زمین است. در قرآن آمد است که انسان موجودی است دارای فطرت توحیدی و اخلاقی و در این راه باید از خرد خود استفاده نماید تا در سبیل الهی گام بردارد. بدین جهت این دیدگاه باید در بازخوانی علوم انسانی اسلامی لحاظ شود، چونکه بیشتر رویکرد های موجود در علوم انسانی غربی به انسان به عنوان موجودی مادی و فردگرا می نگرند. بدین سبب بازخوانی انسان شناسی اسلامی و تاکید بر فطرت و خاصیت های الهی انسان می تواند الگویی برای بازسازی نظریه های روان شناختی، جامعه شناختی و اخلاقی اسلامی باشد که در آن انسان نه فقط موجودی اجتماعی و روانشناختی است، بلکه موجودی معنوی با هدف رسیدن به کمال انسانی است. این درک از انسان به عنوان موجودی دارای کرامت، می تواند مبنای بازآفرینی تمامی شاخه های علوم انسانی در بستر اسلامی قرار گیرد.
عقل و معرفت شناسی اسلامی
یکی از ارکان اساسی تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، بررسی دقیق و بازخوانی مفهوم عقل و معرفت شناسی است. در تفکر اسلامی، عقل به عنوان پیامبر درونی و ابزار اصلی شناخت حقیقت درنظر گرفته می شود، اما این عقل تنها و بطور مستقل از وحی و پیامبر بیرونی قادر نیست به درک کامل حقیقت برسد. عقل اسلامی باید تحت هدایت دین و وحی عمل کند تا به حقیقت های نهفته در هستی و موجودات برسد. در مقابل، در فلسفه های غربی، عقل بطور جداگانه از دین و وحی مطرح می شود و اغلب به عنوان تنها ابزار شناخت حقیقت به کار می رود. این تفکر، خصوصاً در قرون اخیر، به ایجاد نظام های علمی سکولار و مادی گرایانه در حوزه های مختلف علوم انسانی منجر گردیده است. در صورتیکه در اسلام، معرفت شناسی همیشه پیوندی نزدیک با مفاهیم وحیانی دارد. بازخوانی این مفهوم می تواند یک پایه مستحکم برای ایجاد یک فلسفه علم جدید در علوم انسانی اسلامی باشد که ضمن پذیرش عقل به عنوان ابزار شناخت، به آن، جنبه های معنوی و الهی را نیز بی افزاید.
عدالت و اخلاق اسلامی در علوم انسانی
مفاهیم عدالت و اخلاق از دیگر ارکان بنیادی تحول علوم انسانی اسلامی هستند. در اسلام، عدالت تنها به عدالت فردی محدود نمی گردد، بلکه عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز جزو اصول مهم در نظام اسلامی است. به عنوان مثال، عدالت در اسلام، مفهوم عمیق تری نسبت به عدالت در فلسفه های غربی دارد. عدالت در اسلام به عنوان رعایت حقوق هر فرد و اقامه عدالت در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی شناخته می شود. این مفهوم باید در بازخوانی علوم انسانی اسلامی، خصوصاً در جامعه شناسی و فقه و حقوق، بررسی شود. علاوه بر این، اخلاق اسلامی به عنوان شاخه ای از علم که به رفتار فردی و اجتماعی انسان ها می پردازد، در خیلی از موارد با اخلاق سکولار غربی تفاوت های بنیادی دارد. در حقیقت اخلاق اسلامی بدنبال تربیت فردی است که در کنار دستیابی به کمالات معنوی، به وظایف اجتماعی خود نیز بطور کامل عمل کند. بازخوانی این مفاهیم می تواند مبنای تولید نظریه های اخلاقی و اجتماعی جدیدی باشد که در آن ارزشهای اسلامی و انسانی با هم تلفیق شده و در مقابل چالشهای امروزین جوامع اسلامی راهگشا باشد.
جامعه و سیاست در اندیشه اسلامی
در علوم انسانی اسلامی، جامعه و سیاست بطور جدی و بنیادی مورد توجه قرار دارد. در اسلام، جامعه به عنوان یک نهاد الهی و اجتماعی شناخته می شود که برمبنای اصولی چون عدالت، تعاون و همبستگی تولید شده است. مفاهیمی مانند ولایت، شورای اسلامی، حکومت دینی و عدالت اجتماعی دراین خصوص مطرح هستند و می توانند به عنوان مبنای نظریه پردازیهای جدید در عرصه های علوم سیاسی و جامعه شناسی مورد استفاده قرار گیرند. در مقابل، در اندیشه های غربی، سیاست عمدتا مبنی بر اصول سکولار و فردگرایانه استوار است و نگاه غالب به جامعه، نگاهی مادی و تفکیک شده از دین و ارزشهای اخلاقی است. این نگاه غالباً به حقوق فردی و آزادی های فردی تاکید دارد و در خیلی از موارد منافع مادی و اقتصادی را در اولویت قرار می دهد. بازخوانی مفاهیم دینی در عرصه سیاست، نیازمند تجدید نظر در مفهوم دولت، حاکمیت، حاکم شرع و عدالت اجتماعی است.
چالشهای پیش روی تحول بنیادین
با وجود ظرفیتهای فراوان در مفاهیم دینی اسلامی، تحولات بنیادین در علوم انسانی اسلامی با چالشهای مختلفی رو به رو است. همچون این چالشها مقاومت های سنت گرایانه است. در این چالش تعدادی از متفکران و علما بازهم در دام تفاسیر قدیمی از مفاهیم دینی گرفتار هستند و برای تغییر و تحول در نگرشهای خود مقاومت دارند، این مقاومت می تواند پروسه تحول را کند و حتی از آن جلوگیری کند؛ فقدان روش شناسی بومی و استفاده متفکران مسلمان بدون توجه به نیازهای خاص جوامع اسلامی از روش های غربی در خیلی از موارد جهت بررسی مسایل اجتماعی و سیاسی از دیگر چالشها است که گاه با روحیه دینی و فرهنگی جوامع اسلامی همخوانی ندارند؛ نکته بعدی، چالشهای فرهنگی و اجتماعی است که در خیلی از جوامع اسلامی تحت تأثیر ایده ها و نظریات سکولار و مادی قرار گرفته اند و این تأثیرات می تواند موجب کندی یا انحراف در راه تحول علوم انسانی اسلامی شود.
راهبردهای اصلی و اساسی
تحقق تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی نیازمند چند راهبرد مؤثر است. همچون آنها ایجاد گفتمان علمی میان رشته ای در فضای علمی است که در آن، متفکران مسلمان بتوانند بطور مشترک در حوزه های مختلف علوم انسانی اسلامی کار کنند و بستر مناسبی برای تحول فراهم آورند؛ تربیت نخبگان بومی با بوجودآوردن مراکز آموزشی و پژوهشی یکی دیگر از راهبردها است که در آن نخبگان مسلمان بطور همزمان با مفاهیم اسلامی و علوم انسانی جدید آشنا می شوند و به تحول مورد نظر کمک کنند؛ از دیگر راهبردها نقد مفاهیم و تحلیل نظریه های غربی و جایگزینی و معرفی مفاهیم و نظریه های اسلامی باتوجه به واقعیت های جوامع اسلامی است؛ همین طور تأسیس شبکه های علمی و فرهنگی بین المللی با بوجودآوردن همکاریهای علمی بین دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی اسلامی در سطح جهانی از دیگر راهبردهایی است که می تواند زمینه ساز توسعه علوم انسانی اسلامی شود.
بنا بر آن چه بیان شد می توان اظهار داشت که در عصر حاضر، تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی به عنوان یک ضرورت علمی و تمدنی برای جوامع اسلامی مطرح است. این تحول که با هدف انطباق آموزه های دینی با مسایل نوین اجتماعی، علمی و فرهنگی بمنظور پاسخگویی به نیازهای جوامع اسلامی در دنیای معاصر صورت می گیرد نه فقط نیازمند بازخوانی مفاهیم دینی بصورت عمیق، دقیق و جامع است، بلکه باید در قالب یک فلسفه علمی و روش شناسی خاص قرار گیرد تا بتواند بطور مؤثر با مسایل پیچیده و متنوع جوامع اسلامی و جهانی مواجه شود. در این راستا، لازم است تا مفاهیم دینی از نظر انتقادی بازخوانی و تحلیل شود تا از یکسو با اصالت های دینی همخوانی داشته باشد و از طرف دیگر توانایی پاسخگویی به نیازهای جوامع معاصر را داشته باشد. بدین سبب مفهوم علوم انسانی اسلامی نه فقط فقط به مفهوم تطبیق و سازگاری با علوم انسانی غربی نیست، بلکه می تواند بصورت بنیادین به بازآفرینی مفاهیم انسانی از نظر دینی بپردازد. در این راه، مفاهیم کلیدی همچون انسان، عقل، عدالت، اخلاق، جامعه، و سیاست می تواند با تکیه بر مبانی دینی اسلام مورد بازخوانی و بازسازی قرار گیرند و مفهوم انسان در تفکر اسلامی، به عنوان موجودی الهی با هدف رسیدن به کمال معنوی، از انسان شناسی مادی غربی تمایز پیدا کند.
ضمن این که عقل نیز در اسلام به عنوان ابزاری برای شناخت حقیقت بوسیله وحی و تعالیم دینی و نه فقط ابزاری مستقل برای کشف واقعیت های مادی درنظر گرفته می شود. مفاهیم دیگر همچون عدالت و اخلاق نیز در اسلام دارای ابعاد اجتماعی و جهانی هستند که مبنی بر رعایت حقوق فردی و جمعی در تمام عرصه های زندگی مطرح می شوند. خصوصاً در حوزه سیاست و جامعه شناسی اسلامی که نیازمند نظریه پردازی است تا از مفاهیم دینی، چون ولایت و حکومت دینی بهره ببرد و جامعه اسلامی بطور منسجم و عدالت محور هدایت شود. نکته دیگر چالشهای پیش روی تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی است که شامل مقاومت های سنت گرایانه، فقدان روش شناسی بومی و تأثیرات گسترده فرهنگ سکولار غربی است و همگی نیازمند استراتژی های علمی و فرهنگی هستند. خصوصاً نهادهای آموزشی که باید نقش اساسی در تربیت نخبگان بومی ایفا کنند و بتوانند بر پایه های علمی و دینی اسلامی، چارچوبهای جدیدی برای علوم انسانی پیشنهاد دهند.
بنابراین تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی تنها با همکاریهای علمی بین المللی و ایجاد گفتمان میان رشته ای ممکنست و این تحول باید مبتنی بر نقد جدی مفاهیم غربی و جایگزینی آنها با مفاهیم اسلامی باتوجه به واقعیت های فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی باشد. در این صورت است که تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی می تواند به عنوان یک گام مؤثر در بازسازی هویت علمی و فرهنگی جوامع اسلامی عمل کند و همزمان با احیای مفاهیم دینی قادر به پاسخگویی به چالشهای پیچیده دنیای امروز باشد. بی شک این تحول می تواند به عنوان ابزاری کارآمد برای احیای هویت اسلامی و رفع چالشهای معاصر جوامع اسلامی عمل کند و با بازخوانی و بازسازی مفاهیم دینی و انطباق آنها با واقعیت های علمی و اجتماعی روز، علوم انسانی اسلامی را به عنوان ابزاری مؤثر برای پیشرفت جامعه اسلامی و تعامل مثبت با جهان معاصر معرفی نماید.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب