اگر روح توحید در اخلاق نباشد، در حد ارزش های سکولار تنزل می کند

اگر روح توحید در اخلاق نباشد، در حد ارزش های سکولار تنزل می کند

به گزارش محفل، مراتب عالیه ارزش های اخلاقی همه به توحید برمی گردد، اگر روح توحید در آن نباشد ارزش های اخلاقی دینی در حدّ ارزش های اخلاقی سکولار تنزّل می کند.



خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحت های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خویش را ظهور و بروز دهد. در ساحت های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان هم در این ساحت ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) در رابطه با وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه این که سبب شرمندگی ما باشید. در این جهت حضرت علی (ع) می فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» تلاش کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان مرحوم آیت الله مصباح یزدی است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش پنجاه و ششم آنرا باهم می خوانیم:
قال مولانا امیرالمؤمنین؛ صلوات الله و سلامه ضد فی وصف شیعته: «… قَانِعٌ بِالَّذِی قُدِّرَ لَهُ؛ لَا یَجْمَحُ بِهِ الْغَیْظُ، وَ لَا یَغْلِبُهُ الْهَوَی، وَ لَا یَقْهَرُهُ الشُّح…»: به آن چه برایش مقدَّر شده قانع است. خشم و غضب مثل اسب سرکشی که صاحبش را زمین می زند، بر او مسلط نمی شود که او را از پا در بیاورد، و مغلوب هوای نفس واقع نمی گردد، و بخل او را مقهور نمی سازد.
خشم، شهوت و بخل، سه ریشه مفاسد
در مطلب قبل چند صفت ذکر شد که جامع آن اوصاف اینست که شیعه علی پسند در رفتارهایش باید دو خصوصیت داشته باشد: یکی اینکه موضوعاً و حکماً نسبت به عملی که انجام می دهد، آگاهی داشته باشد؛ دوم، انتخابش از روی آگاهی و تشخیص عقلی باشد. حقّ و باطل را بشناسد و کاری را انتخاب نماید که حقّ است. در مقابل کسانی هستند که یا ناآگاهانه وارد یک کاری می شوند، یا اگر آگاهی دارند، عوامل نفسانی و شیطانی آنها را منحرف می کند. اگر کسی این دو مورد را رعایت کند، خیلی از اوصافی را که در این روایت شریف ذکر شده، دارا می شود. سایر اوصاف از فروع این مطلب است، همچون سه وصف أخیر: لَا یَجْمَحُ بِهِ الْغَیْظُ، وَ لَا یَغْلِبُهُ الْهَوَی، وَ لَا یَقْهَرُهُ الشُّح.
عواملی که می تواند انسان را حتّی پس از شناخت و دانستن اینکه حقّ و باطل کدام است، منحرف کند، یکی خشم است و یکی هوای نفس و دیگری حرص. حضرت این سه را از شیعه ممتاز نفی می کند. می فرماید: خشم، شهوت و تمایلات بر او مسلط نمی شوند تا او را از طریق حق منحرف کنند. به اصطلاح علم اخلاق، نه قوه شهویه او غالب است و نه قوه غضبیه اش، یعنی از حد اعتدال خارج نشده است. اگر کاری را انجام نمی دهد، به خاطر شحّ و بخل نیست؛ بلکه وظیفه اش می داند که نباید عمل کند. شحّ یک بخل ثابت درونی و عمیق است. قرآن کریم در دو آیه، تعبیر عجیبی دارد: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون» کسانی رستگار هستند که از بخل نجات پیدا کرده باشند. این حالت منشأ بسیاری از مفاسد و رذائل می شود. کسی که این حالت خودگزینی را داشته باشد، همه چیز را برای خودش می خواهد.
دلش نمی خواهد مالش را خرج کند و یا به کسی بدهد. حتّی گاه به آنجا می رسد که اگر ببیند دیگری انفاق می کند، به او هم اعتراض می کند که به آن «لئامت»؛ می گویند. شیعه باید از این امور محفوظ باشد. آن چه در این عبارت ها به توضیح بیشتری احتیاج دارد، تعبیر اوّل است که می فرماید: ؛ قَانِعٌ بِالَّذِی قُدِّرَ لَهُ. خصوصیت مفهوم قناعت اینست که مورد آن فقط نعمت هاست، اما در مورد مصیبت ها، مفهوم صبر بکار می رود. مقصود از «الّذِی قُدِّرَ لَه»؛ نعمت هایی است که خدا برایش مقدَّر کرده است. در کتاب های اخلاقی، قناعت را در مقابل حرص و طمع می دانند و کسی را که گرفتار حرص و طمع نیست و به آن چه برای او میسّر است، قانع می باشد، مدح و ستایش می کنند.
رضوان الهی، محور اخلاق دینی
همان طور که گفته شد، معمولا در کتاب های اخلاقی فضائل اخلاقی را به سه یا چهار فضیلت، برمی گردانند و می گویند این صفات حدّ وسط بین افراط و تفریط هستند. وقتی انسان خودش را از حد افراط و تفریط حفظ کند، صاحب فضیلت می شود. انگیزه ای که ایشان روی آن تکیه می کنند، اینست که این فضائل، ممدوح است و نزد عقلاء محبوب است. این روح مطالب اخلاقی است.
اما اخلاق دینی فراتر از اینست. مراتب عالیه ارزش های اخلاقی همه به توحید برمی گردد. اگر روح توحید در آن نباشد ارزش های اخلاقی دینی در حدّ ارزش های اخلاقی سکولار تنزّل می کند. در اسلام برای تشویق افراد به قناعت، نمی گویند: قناعت داشته باشید تا مردم شما را ستایش کنند. این حدّ یک اخلاق عمومی است که قوام آن به دین نیست. امّا وقتی پای دین به میان می آید، اخلاق اوج می گیرد و انگیزه های بسیار قوی برای کسب فضائل پیدا می شود و همه این ها در سایه خداشناسی است. این جا حضرت نمی فرماید: شیعیان ما آدم های قانعی هستند؛ بلکه تعبیر خاصی بکار می برنند: ؛ «قَانِعٌ بِالَّذِی قُدِّرَ لَهُ».؛
معنای تقدیر
مفهوم تقدیر در ادیان بخصوص در دین اسلام و به خصوص در مذهب شیعه، یک مفهوم کلیدی و مهمّی است. اجمالاً باید اظهار داشت: این مساله از فروع توحید است. توحید انواعی دارد: توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی.
توحید افعالی دو تفسیر دارد: یکی اینکه خدا در کارهایش یگانه است؛ یعنی احتیاج به شریک ندارد. معنای دیگرش اینست که همه کارها به اراده الهی برمی گردد. اگرچه افعال از فاعل های طبیعی، فاعل های ارادی، انسانی و غیر انسانی سرمی زند، امّا فاعلیت در سطح أعلی، فاعلیت خدای متعال است. با یک نظر ساده به قرآن، می بینیم که قرآن اصرار دارد که همه پدیده ها را به نحوی به خدا نسبت دهد. می فرماید خدا آب را از آسمان نازل می کند. می دانیم علت نازل شدنِ آب از آسمان، اینست که خورشید به دریا می تابد و؛ آب گرم می شود و به شکل بخار در می آید. اختلاف وزن هوای گرم و هوای سرد، جریان باد را پدید می آورد و باد ابرها را بالاتر می برد و وقتی به جای سرد می رسد، تبدیل به باران می شود و بر زمین می بارد. امّا قرآن می گوید: خدا باد را می فرستد، ابر را تسخیر می کند، ابر را می رساند به جایی که باید ببارد، و خدا می باراند. در اثر نزول باران گیاه را خدا می رویاند، و خدا شما و حیوانات شما را با آن گیاه روزی می دهد.
در اسلام برای تشویق افراد به قناعت، نمی گویند: قناعت داشته باشید تا مردم شما را ستایش کنند. این حدّ یک اخلاق عمومی است که قوام آن به دین نیست. امّا وقتی پای دین به میان می آید، اخلاق اوج می گیرد و انگیزه های بسیار قوی برای کسب فضائل پیدا می شود و همه این ها در سایه خداشناسی است
حتّی؛ در مورد دانه ای که درون خاک می افتد و در اثر باران، متورّم می شود و می شکافد، می گوید: ما این کار را می نماییم. این فرهنگ قرآنی است که هیچکس نمی تواند انکار کند. این گونه تعبیرات در قرآن فراوان وجود دارد. می فرماید: خدا انسان را زنده می کند و خدا می میراند. خداست که روزی می دهد و خداست که روزی بعضی را کم و روزی بعضی را زیاد قرار می دهد.؛ «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه …»۲. خدا به هر کس می خواهد، اولاد پسر و به هر کس می خواهد اولاد دختر می دهد. گاهی دوقلو می دهد: یک دختر و یک پسر: «…یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثا …»۳.؛ بالاتر از آن تصریح می کند که «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه …»
ممکن است کسی بگوید: خدا بدون اختیار ما، ما را زنده کرد، امّا مرگ ما در اختیار خودمان است؛ هر وقت خواستیم خودکشی می کنیم! می گوید: این طور نیست. هیچ کسی بی اذن خدا نمی تواند بمیرد. در ارتباط با ایمان و کفرِ انسان ها هم می فرماید: «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه؛».
البتّه نمی گوید شما انجام نمی دهید؛ بلکه اعمال انسان ها را به خودشان نسبت می دهد؛ امّا می گوید: در عین حال باید به اذن خدا باشد. چرا این قدر روی این مطلب اصرار دارد؟ قرآن از این بیانات هدفی دارد. مسأله اینست که اصلاً آفرینش انسان برای تکامل اختیاری او است. تکامل اختیاری انسان به اینست که به خدا نزدیک شود. به خدا نزدیک شدن یعنی خدا را خوب بشناسد و بداند خدا چه کاره است. اگر خداوند این؛ مطالب را نگوید، عقل ما به آنها نمی رسد. ما خیال می نماییم خودمان یک کسی هستیم. وجودمان اتّفاقی بوده، گاهی هم مریض می شویم و می میریم. حالا هم هر کاری دلمان می خواهد، انجام می دهیم. تعلیم و تربیت قرآنی درست نقطه مقابل اینست و کمال انسان را در این می داند که این فکر و پندار را تصحیح کند. مَثَل چنین پنداری، مَثَل کسی است که می بیند اتومبیلی در خیابان حرکت می کند.
می گوید: اتومبیل حرکت می کند. خیلی که عالم باشد و مکانیک خوانده باشد، می گوید: بنزین در موتور، انرژی به وجود می آورد و انرژی حرارتی به مکانیکی تبدیل می شود و سبب حرکت می شود. این دیگر نهایت علم اوست. اما یک حساب دیگری هم وجود دارد و آن اینست که یک انسان پشت فرمان نشسته است و او پا روی پدال گاز می گذارد و ماشین را به حرکت در می آورد. در همه عالم عواملی در طول هم وجود دارد و همه سر جای خود درست است؛ ولی یک چیز وجود دارد که انسان ها نمی بینید و آن غیب است. هنر به اینست که آنرا بشناسیم. بدانیم که پشت این پرده ها، سلسله جنبانی است. ما آفریده شده ایم که به این سو حرکت نماییم که در هر حالی، دست خدا را ببینیم، حتّی آن وقتی که حرف می زنیم. وقتی نمرود از حضرت ابراهیم پرسید: خدای تو چه کسی است؟ اظهار داشت: «… الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی؛ وَ یَسْقینِ »۶: خدای من آن کسی است که غذا به من می خوراند و آب به من می نوشاند.
نگفت آب خلق کرده که من بنوشم. اظهار داشت: ؛ یسقِینِی. وقتی مریض می شوم او مرا شفا می دهد. آیا حضرت ابراهیم معتقد بود که دارو اثر ندارد؟ آیا معتقد بود که غذاخوردن تأثیری ندارد؟ مسلّماً حضرت ابراهیم اینها را می دانست. حضرت موسی مریض شده بود. خدا گفت باید پیش طبیب بروی، او فلان دارو را به تو می دهد، آن دارو را استفاده کن تا خوب شوی. موسی خود دارو را استفاده کرد، ولی خوب نشد. خداوند فرمود: گفتم باید پیش طبیب بروی! او اسباب را قرار داده است و ما باید از این اسباب استفاده کنیم؛ امّا باید آن دستی که از غیب به این اسباب اثر می بخشد را ببینیم. با او آشنا شویم. اعتمادمان بر او باشد و از کسی دیگر جز او نترسیم. این مطلب را در خلال مراحلی میتوان فهمید. انسان باید کم کم فکر کند، عقلش تکامل پیدا کند و خدا به او نورانیّت دهد، تا بفهمد که چه طور با آنکه همه این کارها را خودش می کند و خودش هم مسؤول آن است و جبری در کار نیست، در عین حال کار خداست. خدا هم این مطالب را در خلال مراحلی می گوید. اول می گوید: هر کاری می کنید، خدا می داند.
بعد می گوید: خداوند اینها را در یک کتابی نوشته است. به شما هم می گوئیم که این ها را نوشته ایم؛ به جهت اینکه نه از خوشایندها خیلی سرمست شوید ونه از مصیبت ها خیلی ناراحت شوید. وقتی بدانید این پیشامد مقدّر است، اگر دلخواهتان بود، خیلی شاد نمی شوید و اگر خلاف آن بود، خیلی ناراحت نمی شوید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی؛ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم ؛»۷. در مرحله بعد می فرماید: آن چه را که واقع می شود او خواسته که واقع شود. مشیت و اراده خداست؛ حتّی اندازه گیری کرده است. تقدیر یعنی تعیینِ اندازه یک چیز. تا این جا هنوز فهمیدنش برای انسان سخت نیست.
مثلاً یک خانه ای را که می خواهند بسازند، اگر نقشه آن را بدهند و بگویند: باید طبق این نقشه بسازی، باز خود انسان است که می سازد. تقدیر همان تعیین نقشه کار است. مثلا حرفی که می خواهد زده شود و از دهان بیرون آید، حدّ و حدود آن، تقدیرات آن است مثل این که با کدام هوا و با چه مقدار انرژی و با چه شرایطی انجام گیرد؟ تا می رسد به آنجا که عینیت خارجی پیدا می کند. همه این ها تحت اراده خداست.
هیچکدام از این ها بی اذن خدا واقع نمی شود؛ امّا خدا خواسته که شما کار را با اراده خودتان انجام دهید. حدّ و حدود آنرا هم تعیین کرده است. من و شما در ایران زندگی می نماییم. این تقدیر ما بوده که در ایران باشیم و در استرالیا نباشیم. نطفه ما از فلان غذا بوجود آمده است و این در اختیار ما نبوده است. تا می رسد به کارهایی که انجام می دهیم. مثلا کجا و نزد کدام استاد درس بخوانیم؟ مگر استاد را ما خلق می کنیم؟ مگر مدرسه را ما می سازیم؟ باآنکه این ها بوسیله مخلوقات فراهم شده، ولی همه این ها منتسب به خداست. همه این واسطه ها مثل حلقه های یک زنجیری می ماند که سر سلسله آن به دست اوست. وقتی سر زنجیر را حرکت می دهد این حلقه ها می جنبد.

اگر انسان این معرفت را پیدا کرد، خدا را همه جا حاضر می بیند. آن وقت دیگر در مقابل هر کسی خضوع نمی کند و تملّق نمی گوید و از کسی نمی ترسد. برای خودش هم ارزشی استقلالی قائل نیست؛ چونکه اگر یک کاری می کند به توفیق خداست. البتّه یک روز همه این ها را به عیان خواهیم دید؛ امّا کمال انسان اینست که حالا که آن حقایق برایش غیب است، ایمان به غیب داشته باشد. «… هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب …»۸.؛ هر چه این ایمان قوی تر باشد، انسان به خدا نزدیک تر می شود. ما باید قدم به قدم این مسیر را طی نماییم. تلاش نماییم به یاد خدا باشیم، دست خدا را همه جا ببینیم، به او اعتماد داشته باشیم، برای او شریکی قائل نباشیم، و بدانیم تدبیر و تقدیر عالم به دست اوست.
انسان اگر از این علم و معرفت برخوردار شد، به آن چه اسباب الهی و تقدیرات خدا برایش فراهم نموده است، قانع می شود.
امّا آیا این قناعت برای اینست که مردم آن را خوب می دانند؟ نه، چنین انسانی قانع است، چون خدا دوست دارد که به آن چه مقدَّر کرده، قانع باشد و تقدیر او را بپسندد. معتقد باشد که خداوند اشتباه نمی کند و خیر او را می خواهد و با او دشمنی ندارد. علی - ضد السلام - می گوید شیعه ما «قَانِعٌ بِالَّذِی قُدِّرَ لَهُ»: ؛ به تقدیر الهی قناعت می کند. نمی فرماید: بما تیسَّر له؛ بلکه چون خدا مقدَّر کرده، آن را دوست دارد و به آن راضی است.
۱؛ الحشر / ۹ و التغابن / ۱۶.
۲؛ العنکبوت / ۶۲.
۳؛ الشوری / ۵۰ و۴۹.
۴؛ آل عمران / ۱۴۹.
۵؛ یونس / ۱۰۰.
۶؛ الشعراء / ۷۹.
۷؛ الحدید / ۲۳.
۸؛ البقره / ۳و۲.


منبع:

1403/09/29
11:36:21
5.0 / 5
229
تگهای خبر: اقتصاد , حكم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۳
محفل